Boshra

Add friend
Sign in to Goodreads to learn more about Boshra.


Loading...
رسول یونان
“جاده های بی پایان را دوست دارم

دوست دارم باغ های بزرگ را

رودخانه های خروشان را

من تمام فیلم هایی را

که در آنها

زندانیان موفق به فرار می شوند

دوست دارم!

دلتنگ رهایی ام

دلتنگ نوشیدن خورشید

بوسیدن خاک

لمس آب.

درمن یک محکوم به حبس ابد

پیر و خمیده

با ذره بینی در دست

نقشه های فرار را مرور می کند!”
رسول یونان / Rasul Yunan

Mahatma Gandhi
“Be the change that you wish to see in the world.”
Mahatma Gandhi

Khaled Hosseini
“Mariam lay on the couch, hands tucked between her knees, watched the whirlpool of snow twisting and spinning outside the window. She remembered Nana saying once that each snowflake was a sigh heaved by an aggrieved woman somewhere in the world. That all the sighs drifted up the sky, gathered into clouds, then broke into tiny pieces that fell silently on the people below. As a reminder of how people like us suffer, she'd said. How quietly we endure all that falls upon us.”
Khaled Hosseini, A Thousand Splendid Suns

José Mauro de Vasconcelos
“دیگر به راستی می دانستم درد یعنی چه. درد به معنای کتک خوردن تا حد بیهوشی نبود. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن در داروخانه نبود. درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم می شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آنکه بتواند رازش را برای کسی تعریف کند.، دردی که انسان را بدون قدرت دست و سر باقی می گذارد و انسان حتی یارای آن را ندارد که سرش را روی بالشت حرکت دهد. ”
Jose Mauro De Vasconcelos , O Meu Pé de Laranja Lima

José Mauro de Vasconcelos
“باید یک چیز را به من قول بدهی. تو قلب عجیبی داری زه زه

ـ به شما قول می دهم، اما نمی خواهم گولتان بزنم. من قلب عجیبی ندارم. شما این را می گویید چون من را در خانه نمی شناسید

ـ این مهم نیست. برای من تو قلب عجیبی داری. بعد از این نمی خواهم که برایم گل بیاوری، مگر اینکه به تو گلی بدهند. قول می دهی؟

ـ قول می دهم. اما لیوان؟ همیشه خالی می ماند؟

ـ این لیوان دیگر ابداً خالی نمی ماند. وقتی به آن نگاه می کنم قشنگ ترین گلهای دنیا را در آن می بینم و آن وقت فکر می کنم این گل را بهترین شاگردم به من هدیه داده است. قبول؟

دیگر می خندید. دستم را رها کرد و با مهربانی گفت: حالا می توانی بروی، قلب طلایی کوچولو

JOSE MAURO DE VASCONCELOS , O Meu Pé de Laranja Lima

123220 کتابداران فارسی گودریدز — 4690 members — last activity 6 hours, 28 min ago
گروهی برای کتابداران فارسی زبان سایت گودریدز *همچنین درخواست هایی برای ویرایش، اضافه کردن، افزودن تصویر جلد و ... در مورد کتاب های فارسی را در این گر ...more
year in books
Hamid
320 books | 182 friends

Mohammad
276 books | 1,478 friends

Z. Aroo...
1,165 books | 708 friends

Hedayat
324 books | 520 friends

Saber M...
484 books | 472 friends

Bahar Hf
713 books | 119 friends

Haniyeh
689 books | 393 friends

Arghoon
783 books | 918 friends

More friends…



Polls voted on by Boshra

Lists liked by Boshra