Bahar Hf

Add friend
Sign in to Goodreads to learn more about Bahar.

https://www.instagram.com/my.b00k.journey
https://www.goodreads.com/baharehf

In the Forest, Un...
Rate this book
Clear rating

 
Мысль
Rate this book
Clear rating

 
انجیل‌های گنوسی
Rate this book
Clear rating

 
See all 5 books that Bahar is reading…
Loading...
Charles Bukowski
“•
هر یک از زنانی
که زمانی
بی تفاوت از کنارشان گذشته ای
تمام دنیای مردی بوده اند...
همین زن که از اتوبوس پیاده شد
با چشمهای معمولی
و کیفی معمولی تر
و تو معصومش پنداشتی
روزی
جایی
کسی را آتش زده...
با همان ساقهای معمولی
و انگشتهای کشیده
شک ندارم
مردی هست
که هنوز
در جایی از جهان
منتظر است آن زن
خوشبختی را در همان کیف چرم معمولی
به خانه او ببرد...”
Charles Bukowski

Mark Twain
“All you need in this life is ignorance and confidence; then success is sure. ”
Mark Twain

احمد شاملو
“به تو گفتم: «گنجشک ِ کوچک ِ من باش
تا در بهار ِ تو من درختي پُرشکوفه شوم.»
و برف آب شد شکوفه رقصيد آفتاب درآمد
من به خوبي‌ها نگاه کردم و عوض شدم
من به خوبي‌ها نگاه کردم
چرا که تو خوبي و اين همه اقرارهاست، بزرگ‌ترين ِ اقرارهاست
من به اقرارهاي‌ام نگاه کردم
سال ِ بد رفت و من زنده شدم
تو لب‌خند زدي و من برخاستم

دل‌ام مي‌خواهد خوب باشم
دل‌ام مي‌خواهد تو باشم و براي ِ همين راست مي‌گويم


نگاه کن:
با من بمان!”
احمد شاملو, هوای تازه

هوشنگ ابتهاج
“گفتمش:
ـ «شیرین‌ترین آواز چیست؟»
چشم غمگینش به‌رویم خیره ماند،
قطره‌قطره اشکش از مژگان چکید،
لرزه افتادش به گیسوی بلند،
زیر لب، غمناک خواند:
ـ «نالۀ زنجیرها بر دست من!»
گفتمش:
ـ «آنگه که از هم بگسلند . . .»
خندۀ تلخی به لب آورد و گفت:
ـ «آرزویی دلکش است، اما دریغ
بختِ شورم ره برین امید بست!
و آن طلایی زورق خورشید را
صخره‌های ساحل مغرب شکست! . . .»
من به‌خود لرزیدم از دردی که تلخ
در دل من با دل او می‌گریست.
گفتمش:
ـ «بنگر، درین دریای کور
چشم هر اختر چراغ زورقی ست!»
سر به سوی آسمان برداشت، گفت:
ـ «چشم هر اختر چراغ زورقی‌ست،
لیکن این شب نیز دریایی‌ست ژرف!
ای دریغا شبروان! کز نیمه‌راه
می‌کشد افسونِ شب در خوابشان . . .»
گفتمش:
ـ «فانوس ماه
می‌دهد از چشم بیداری نشان . . .»
گفت:
ـ «اما، در شبی این‌گونه گُنگ
هیچ آوایی نمی‌آید به‌گوش . . .»
گفتمش:
ـ «اما دل من می‌تپید.
گوش کُن اینک صدای پای دوست!»
گفت:
ـ «ای افسوس! در این دام مرگ
باز صید تازه‌ای را می‌برند،
این صدای پای اوست . . .»
گریه‌ای افتاد در من بی‌امان.
در میان اشک‌ها، پرسیدمش:
ـ «خوش‌ترین لبخند چیست؟»
شعله‌ای در چشم تاریکش شکفت،
جوش خون در گونه‌اش آتش فشاند،
گفت:
ـ «لبخندی که عشق سربلند
وقت مُردن بر لبِ مردان نشاند!»
من زجا برخاستم،
بوسیدمش.”
هوشنگ ابتهاج, آینه در آینه

Helen Keller
“I would rather walk with a friend in the dark, than alone in the light.”
Helen Keller

year in books
T.N.T
493 books | 59 friends

فؤاد
1,915 books | 3,286 friends

Kelly M...
2,256 books | 4,999 friends

majid
120 books | 141 friends

Mohamma...
726 books | 1,103 friends

Salamon
449 books | 252 friends

Ali
Ali
250 books | 282 friends

Mohammad
277 books | 1,495 friends

More friends…



Polls voted on by Bahar

Lists liked by Bahar